من و استادالعلما در راه می‌رفتیم که ناگهان گروهی از مغولان به سمت ما حمله کردند و توسط آن‌ها محاصره شدیم.
استادالعلما: حالا به نظرت چه کار کنیم؟
آهسته گفتم: استاد! جیغ بزنیم؟
استادالعلما: خجالت بکش.
من: نه استاد فکر بد نکنید. جیغ بزنیم و موهای هم را بکشیم، فکر کنند ما دیوانه هستیم. مثل بهلول که همه فکر می‌کردند دیوانه است و کسی با او کار نداشت.
استادالعلما: جلوی خوانندگان زشت است.
من: استاد! یا مرگ یا جیغ. 
ناگهان استاد موهای مرا گرفت و من هم موهای استاد را.
من: استاد یواش بکش. خیلی بدی.
بعد ناگهان فرمانده‌ی مغولان گفت: آیا شما استادالعلما هستید؟
من و استاد از حرکت ایستادیم و دست‌ها را انداختیم و موهایمان را صاف کردیم.
استادالعلما آهسته گفت: ای بر پدرت 
من: ای بر پدرم چه؟
استادالعلما: ای بر پدرت درود و دو صد بدرود.باز خوب شد جیغ نزنیدیم.
بعد استاد بلند گفت: من خودم هستم. بفرمایید.
فرمانده: مشکلی برای دو پسر رئیس ما پیش آمده است. از شما می‌خواهیم با نصیحت‌هایتان آن دو را به حالت عادی برگردانید.
استادالعلما: مشکل چیست؟
فرمانده: یکی از پسران عاشق لیلا نامی شده بود. برادر او بی‌خبر از این عشق، به خواستگاری لیلا رفت و با او ازدواج کرد. حال هر دو دیوانه شده‌اند. یکی از فراق لیلا و دیگری که ازدواج کرده از اذیت‌های لیلا.
استادالعلما: ان‌شاءالله اگر بتوانم کمک می‌کنم.
وقتی به آنجا رسیدیم. یک بلندگو وجود داشت و جمعیتی که منتظر سخنرانی استاد بودند. دو پسر هم در جایگاه مخصوص خودشان نشسته بودند.
من: استاد من می‌توانم سخنرانی کنم؟ من خیلی بلندگو دوست می‌دارم لطفا اجازه دهید.
استادالعلما: باشد. خرابکاری نکنی‌ها.
من: باشد.
پشت بلندگو رفتم و گفتم: سلام دوستان. نه دوستان نه. چرا نه. سلام دوستان دیگه. بله درست است سلام دوستان.
بعد ناگهان مراقب آمد یک پس کله‌ای به من زد.
من: ای بابا تو مال داستان قبل هستی. عجب گیری کردیما. اینان همه مَردند. سلام دوستان اشکال ندارد.
مراقب: این را زدم که حواست به دکمه‌ی بلندگو باشد.
دوباره بلند گفتم: سلام دوستان. عشق زمینی وجود ندارد.
ناگهان همه مغولان همه با هم از جایشان بلند شدند. من هول شدم بلندگو از دستم افتاد. و رفت لای چوب‌های کف صحنه گیر کرد.
هر چه زور می‌زدم بلندگو در نمی‌آمد.
همه مغولان تیر داخل کمان گذاشتند، در همین هنگام استاد یک پرش نینجاگونه کرد و روی صحنه آمد و بلند داد زد و گفت: او راست می‌گوید عشق زمینی وجود ندارد. بگذارید من توضیح دهم.

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Oscar آرمه پارسیان | شرکت خدمات درمانی آرمه پارسیان [حِسِشْ نی] Betsy سفرنامه فیلم استارت سلامت شهر youmovies اخبار خدمات ثبتی و حقوقی phdphdjob جهاد ادامه دارد ...