استاد گوشهی سالن نشسته بود، من با خوشحالی تمام وارد شدم و گفتم: استاد مبارک است. قابله میگوید همسرتان دوقلو زاییده.
استاد: راست میگویی؟!
من: کاسهات را بیاور ماست میگوری؟
استاد: من در این وضعیت با شما شوخی دارم؟
من: نه. فقط گفتم فضا عوض شود. این قدر خوشحال شدم، انگار خودم زاییدم.
استاد: متوجه کلماتی هم که استفاده میکنی هستی که؟!
من: استاد شادی را در قالب کلمات آوردن سخت است. دیگر ناچارا مجبور شدم شادیام را در قالب زاییدن بریزم.
استاد: بعد آن وقت، این میگوری یعنی چی؟
من: میگوری درواقع گوری است که در آن میگورانیم.
استاد: من دیگر حرفی ندارم.
من: استاد بیخیالی طی کن.
استاد: بیادب این چه مدل حرف زدن جلوی خوانندگان است!
من: البته منظور از بیخیالی همان بدون خیال مخرب بودن است وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (حدید23). و خدا هیچ خودپسند خیالپرداز فخرفروشى را دوست ندارد: (حدید23) و منظور از طی کردن همان طی الارض است.
در همین هنگام یک نفر در زد و تلگرافی را به دست استاد داد و رفت.
استاد همینطور که راه میرفت تلگراف را میخواند و رو به من گفت: گویا اقوام نزدیک، همگی میخواهند بیایند خانهی ما.
و آنچنان حواسش به نوشته رفت که با سر داخل در شد و سر استاد خون آمد. من دستمالی روی سرشان گذاشتم و گفتم: استاد نگرانید؟
استاد: آری.
من: نگران نباشید من خودم درب را چک کردم درب سالم است.
استاد بلند خندید و گفت: آفرین. همین روحیه و ادبیات خوب است. خدا را شکر. رنج زخم که گناهان را بریزد. مهمان که حبیب خداست. فرزند هم که یا نعمت است یا رحمت.
من: یعنی میگویید خدا را شکر که سر قسط آید و زن زاید و مهمان برسد، عمه آید ز قم و خاله ز کاشان برسد؟ آن هم در این گرانیها.
استاد: آری. این ادبیات قرآن است.
من: چه سان؟!
استاد: ادبیات این روزها را نگاه کنی از ادبیات قرآن فاصله دارد. ادبیات این روزها ادبیات غُرُناست. غُر پشت غر. مثلا به فردی میگویی چطوری؟ میگوید: آقا بازار خراب اندر خراب است. و بعد از سه ساعت که از خرابی بازار میگوید سوار اسب شاسیبلندش میشود و میرود.
به دیگری میرسی میگویی چه خبر؟ میگوید آقا چه بگویم. طلا فلانقدر گران شده، همه چی داغون. فشارش با طلا مدام بالا و پایین میشود.
هی غر هی غر. چرا نمک شوره؟ چرا تاسها مو ندارند؟ همه چی مشکوکه من چقدر بدبختم همه جا یه من چرا بیتختم؟
من: ادبیات قرآن چیست؟
استاد: ادبیات قرآن با شکر شروع میشود. الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعالَمینَ (2) این آیه را برای قشنگی درابتدای سوره حمد که واجب است در همهی نمازها آن را بخوانیم نگذاشتند. برای این است که ادبیاتت این باشد. الکی نگفتهاند در همه نمازها واجب است سوره حمد را بخوانیم. برای این است که ادبیات حرف زدن و ادبیات فکرت، سوره حمد باشد.
چطوری؟ الحمدلله. بازار چطور است؟ الحمدلله. بالاخره یا عدل خدا شامل حال ما میشود یا فضل خدا. آلودگی داشته باشیم عدل، پاک باشیم فضل. در هر صورت سبحان الله. در هر صورت الحمدلله رب العالمین. رب العالمین یعنی جهان تحت مدیریت خداست. کار از دست خدا درنرفته و نمیرود.
البته ما دعا میکنیم فضل خدا شامل حال ما شود. اللهم عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک. (شرح اصول الکافی،صالح مازندرانی،ج10ص215.) و البته سعی میکنیم از گناه فاصله بگیریم که فضل خدا شامل حال ما شود. اما همه چیز تحت مدیریت خداست.
حضرت زینب(س) در مورد حادثه عاشورا فرمود: در کربلا جز زیبایی ندیدم ما رأیت الاّ جمیلا (بحارج45ص116) این حرف یعنی الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعالَمینَ (حمد2). مدیریت و ربوبیت عالم(رب العالمین) دست خداست و خدا هر کار میکند خوب است. چون مدیریت خدا بر اساس رحمانیت و رحیمیت است. برای همین بلافاصله میگوییم: الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (حمد3)
برای همین خداوند وقتی از جهنم صحبت میکند میفرماید: بهبه جهنم. نعمت جهنم را قدر بدانید. یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ (رحمن35) فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (رحمن36) بر سَرِ شما شرارههایى از[نوع] تفته آهن و مس فروفرستاده خواهد شد، و[از کسى] یارى نتوانید طلبید. (رحمن35) پس کدام یک از نعمتهاى پروردگارتان را منکرید؟ (رحمن36)
رحمانیت خداوند جهنم را ایجاد کرده است و بسیاری از ما از ترس جهنم گناه نمیکنیم و وارد بهشت میشویم. کسانی هم که وارد جهنم میشوند، آن هم عدل خداست. هم گناه نکردن خوب است هم اجرای عدل خوب است گرچه برای افراد جهنمی عذاب است. کلا هر کار خدا میکند، خوب است.
البته وقتی بلاهای پشت سرهم بر سر ما میآید ما باید در اعمال خود بازنگری کنیم.
ادامه مطلب
درباره این سایت